- درمان پذیر
- علاج شدنی، چاره کردنی
معنی درمان پذیر - جستجوی لغت در جدول جو
- درمان پذیر
- درمان پذیرنده، قابل علاج، چاره پذیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند
فرمان بر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
فرمان بر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
کسی که فرمان بزرگتر را اجرا کند مطیع
قبول کننده عهد وشرط
قبول فرمان اطاعت
اطاعت، قبول فرمان
عذرپذیر